فرهاد به خواب شیرین رفت
|
بلندترین شب سال، شبی که کولبر 14 ساله داشت یخ می زد. |
|
“دیشب صدای تیشه ازبیستون نیامد شاید به خواب شیرین فرهاد رفته باشد” باتیغ زلف افشان دردل غمی بیفشان شایدکه تیغ بندم تاعشق رفته باشد آسان نمیتوان رفت … |
|
امشب صدای تیشه از بیستون نیامد شاید به خواب شیرین، فرهاد رفته باشد. خونش به تیغ حسرت یا رب حلال بادا صیدی که از کمندت آزاد رفته باشد. |
|
که این شب چون به روز آید ز شیرین. به هجران وصل … چو فرهاد این شنید ، از دل به سد درد. برآورد آهی و از … به خواب آیم ترا چون آفتابی … از آن هامون چو بیرون رفت شیرین. |
|
در بیان وصل و هجران نکویان و رفتن شیرین به تماشای بیستون · وحشی » فرهاد و شیرین … ز چشم ار چشم مستم خواب برده. نگفتی چون …. ادب را رفت گستاخی به سر نیز. |
|
شیرین بر در پنجره قصرش ایستاد٬ نزدیک غروب بود ٬ کوه بیستون برافراشته در مقابلش ٬چشم به افق دوخت… در فکر خسرو … امشب صدای تیشه از بیستون نیامد شاید به خواب شیرین ، فرهاد رفته باشد. شیرین بر در … نکند از حال رفت ؟! نکند سنگی … |
|
نام شاعر : روان شاد حزین لاهیجی ای وای بر اسیری کز یاد رفته باشد در دام مانده باشد صیاد رفته باشد آه از دمی که تنها، با داغ او چو لاله در خون نشسته … |
|
آواز تیشه امشب از بیستون نیامد…گویا به خواب شیرین فرهاد رفته باشد. سلامممممممممممممممممم…چطورین؟؟؟سلامتین؟؟؟دوباره اومدم با یه نی نی دیگه و یه شعر دیگه!!! |
|
حزین لاهیجی در سال ۱۱۴۶ق به هند رفت و در سال ۱۱۸۱ق در حدود هفتاد و هشت سالگی در بنارس … امشب صدای تیشه از بیستون نیامد, شاید به خواب شیرین، فرهاد رفته باشد. |
|
3 افســـــــانه شیرین و فرهـــــــــاد – 4 گفت و گوی فرهاد با کوه … آتشی که می رفت تا شکافی عمیق و طولانی در دل کوه ایجاد کند و آب آن طرف کوه را روانه این … و دراز از مردمان بریده و به کوه و کمر پناه جسته بود، با صدای کلنگ فرهاد بر کوه از خواب … |
|
که این شب چون به روز آید ز شیرین, به هجران وصل بگراید ز شیرین. پس از این شب بود روز … میسر بی منت گر هست خوابی, به خواب آیم ترا چون آفتابی. غرض هر کامت از من … از آن هامون چو بیرون رفت شیرین, نماند آنجا بجز فرهاد مسکین. به سنگ و تیشه … |
|
سراپا عشقم اما کارفرمائی نمیابم که بر فرهاد و مجنون تنگ سازم کوه و صحرا را صائب تبریزی ***** مگر بازوی همت … به خون کردم دهان تیشه را چون کوهکن شیرین …. خواب را تلخ کند کار چو شیرین باشد … بیستون تیغ از کمر نگشود تا فرهاد رفت. |
|
دو یار نازنین در خواب رفته. فلک بیدار و از … می نهادند به درون رفت و درب را از درون بست و در کنارش خفت و بی درنگ با دشنه … شاید به خواب شیرین فرهاد رفته باشد. |
|
زن بسرعت وارد راهرو شد و به سوى خانهاشر دويد٠ خواست كليد بياندازد، اما در باز بود. رفت داخل خانه. … وارد اتاق خواب شد، سه قطره خون مباشيده بود روى ملحفه سفيد٠ خسرو انكار هزار سال از مرممنر … ما كثافتها كشتيمنر٠ فرهاد خواست شيرين را بغل كند. |
|
بگفت : اربینیش در خواب قامت؟ … خسرو از استواری فرهاد در عشق سخت به شگفت می آید ناچار به اندرزش می پردازد و از او میخواهد یا به سفر رود و یا دل در دیگری بندد. … چانان شوم دور اگر چه هست شیرین جان مسکین چو از دل رفت شیرین جانچه باشد مرا تا جان … |
|
به گزارش زنان بیدار ، مقاله شيرين و فرهاد منظوم در بيت کُردی اثر دکتر مهری …. فرهاد از خواب برمیخیزد، از خوابي كه در آن ديده بود عاشق شده، وقتي از خواب …. بیرون رفت، وقتی به اطراف کوه بیستون ميرسد، فرهاد را دید که چون شیری کار … |
|
شاید به خواب شیرین «فرهاد» رفته باشد. گفتگو: طاهره … کولبری که از این مسیر رفت و آمد می کند از مسیر مشخص و امنی رفت و آمد دارد. برای این … |
|
در خواب میبیند. …. روزی شیرین سوار بر اسب به دیدار فرهاد رفت و جامی شیر برای او برد. |
|
از اینکه تنها نبود ناراحت شدم… رسیدن به من دوستش رفت اونور…فرهاد اومد پیشم…گفت سلام… باورم نمیشد…انگار خواب بودم فرهاد من رو به روم وایساده بود… گفتم سلام. |
|
با خواندن داستان فهمیدم که عشق بین شیرین و فرهاد اشتباه بوده! … خسرو شبی در خواب پدر بزرگ اندیشمند و فریهخته خود انوشیروان دادگر را به خواب دید که به او از … و به دیدار مهین بانو شهبانوی ارمنستان رفت و در کنار وی شرابی نوشید و از فقدان شیرین … |
|
تا به خوابِ”شیرین” می روم، سراسیمه از خواب می پَرَد فرهاد!! … با “جوش””شیرین”، حوصلۀ فرهاد”سرمی رفت”! “شور”اش … “شور” می زد دل فرهاد، تا به چشم”َشیرین” خوب می آمدم! |
|
بوسه زنم به روی تو تازه به تازه نو به نو طعنه زند به … این دل من ز دست رفت ، آن چه بگفت ، آن شدم گفت چرا … شاید به خواب شیرین، فرهاد رفته باشد |
برچسبها:امشب صدای تیشه از بیستون نیامد.. | طرفداری, شعر نو .شاید به خواب شیرین فرهاد رفته باشد, فرهاد به خواب شیرین رفت - آپارات, گنجور » وحشی » فرهاد و شیرین » امتحان کردن شیرین فرهاد را ..., گنجور » وحشی » فرهاد و شیرین » در بیان وصل و هجران نکویان ...